قاریان ایرانی با زبان قرآن آشنا نیستند/ ترتیلهای خلیجی چرا که نه
در میان شیوههای سهگانه قرائت قرآن کریم، ترتیل جایگاه ویژهای دارد به خصوص اگر به سالهای اخیر و رواج اینگونه از قرائت قرآن بین مردم بنگریم این مدعا تأیید میشود.
یقینا رسانه با پخش ترتیل به ویژه در ماه مبارک رمضان و به صورت زنده نقش مؤثری در ترغیب مردم به این شیوه از قرائت قرآن بوده است، حال که ترتیل تا این حد گسترش یافته سؤالاتی مطرح میشود که اصلا تعریف دقیق این اصطلاح چیست؟ یک ترتیل استاندارد چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ برای بالندگی بیشتر ترتیل چه راهکارهایی وجود دارد؟ و سؤالات دیگری از این دست که با آنها مواجه میشویم.
بر همین اساس و به منظور کنکاش بیشتر پیرامون این موضوع مهم و برای یافتن پاسخ سؤالات در این زمینه به محمود لطفینیا قاری و مدرس پیشکسوت قرآن گفتوگویی داشتیم که در پی میآید؛
جناب استاد، در ابتدا واژه ترتیل را تعریف نمایید و بفرمایید که بین معنای امروز ترتیل با آیه ۴ سوره مزمل «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» چه ارتباطی برقرار است؟
اگر بخواهیم به صورت اجمالی ترتیل را تعریف کنیم باید بگوییم ترتیل در لغت به معنای شمردهخوانی است، آیه شریفه که اشاره کردید و روایتی از امام علی(ع) که فرمودند: «الترتیل اداء الحروف و حفظ الوقوف»، همگی بر این دلالت دارند که قرآن باید به صورت شمرده و با فهم خوانده شود.
چون در روایت تأکید بر این وجود دارد که خواننده باید با متن آشنا باشد و بداند که در کجا توقف نماید و از کجای آیه شروع کند که بتواند پیوند مطالب قبل و بعد را به درستی منتقل نماید تا از این رهگذر مخاطب نیز با متن و مفهوم آن آشنا شود. پس در واقع ترتیلخوانی عبارت از شمردهخوانی آیات کلام الله است به گونهای که فصیح، صحیح و برای مستمع قابل فهم ادا شود.
اما در مورد ترتیلخوانی در اصطلاحی که امروزه مشهور شده است باید به نکاتی توجه کرد، اولین نکته این که وقتی میگوییم دستور است که قرآن را به صورت ترتیل بخوانیم، پس معلوم میشود تمام همت مسلمانان بر این بوده که این سنت را بپا دارند و بدانند که قرآن را باید شمرده بخوانند.
لذا در حال حاضر نباید بر سر اسم دعوایی وجود داشته باشد؛ چرا که در ترتیل امروزی که سرعت در آن بسیار اهمیت دارد و این شیوه را از بقیه روشها متمایز کرده در واقع روش قرائت قرآن در این شیوه همان است که در کتب قرائات آمده و به همین کیفیت نیز در عرف انعکاس پیدا کرده است البته با کمی تغییر.
یعنی ترتیلی که در اصطلاح امروزی باب شده با تعریفی که در ابتدا ارائه فرمودید متفاوت است؟
خیر تفاوتی ندارد، تعریف همین ترتیل مصطلح و مشهور نیز همان است که در ابتدا عرض کردم و بین این دو هیچ تفاوتی نیست، منتها ترتیل به شیوه امروزی در یک سطح سرعتی خاص خودش است و فقط سرعت بیشتر شده و زمان جا به جا میشود و در شیوه مجود زمان یک جور دیگر است و در ترتیلخوانی به گونهای دیگر.
برای داشتن یک ترتیل استاندارد چه مؤلفههایی وجود دارد؟
با در نظر گرفتن تعاریفی که شده و آنچه مشهور است باید بگوییم، ترتیل کمال قاری در ادا است، ادا در سه بخش تعریف میشود؛ تجوید، وقف و ابتدا و آهنگ کلام، تجوید و وقف و ابتدا که مشخص است اما آهنگ کلام در عربی به عنوان تنغیم از آن نام میبرند به معنای آهنگ موجود در متن و عبارات است، به این معنا که وقتی قاری متن را میخواند، باید شناخت صحیحی از زبان متن داشته باشد، گویش حروف، کلمات و عباراتش از حیث آهنگ گویشی صحیح باشد، به طرزی که این گویش منطبق با عرف گویش عربی فصیح باشد، اگر اینطور شد، این بخش از ادا در ترتیل به درستی اجرا شده است.
مطلب دیگر اینکه خود قاری که دارد، ترتیل را اجرا میکند باید صدای خوشی داشته باشد و دیگر این که قاری مهارت به کارگیری از این صدا را بدون افراط و تفریط دارا بوده و تجربه کرده باشد، چون تجربه بالاتر از یادگیری است.
دیگر اینکه، ذهن و گوش موسیقایی قاری قوی باشد که بتواند در اجرای ملودیها منطبق با متن سریعالانتقال باشد تا دچار ضعف نشود و چهارم این است که منش صوت و لحن قاری تثبیت شده باشد که صرفا براساس بداههخوانی و ظرفیتهای ذهنی خودش به تلاوت نپردازد. برای قراء مهم است که بتوانند ملودیها را در مقامهای مختلف، به گونهای تنظیم کنند که به آنها تسلط داشته باشند.
یکی از جهاتی که سبک تلاوت قاریان مختلف مصری را با یکدیگر متمایز میکند، به همین جهت است که اینها به یک مهارت و عادت در اجرای ردیفهای صوت و لحنی رسیدهاند، پس قاری مرتل هم باید برای او ردیفهای صوت و لحنی تثبیت شده باشد و همچنین بتواند مهارتهای صوت و لحنی را بدون تکلف ادا کند.
ممکن است، قاری ذهنیت موسیقایی از مقامها داشته باشد، اما اگر همان مهارت و ذهنیت و سرعت انتقال را در اجرای کلمات و تنغیم آنها نداشته باشد، نمیتواند این ارکان را هماهنگ کند. نکته دیگر این که خارج از رفتار قاری و آگاهی او، ضبط صوتی مناسب از ترتیل نیز بسیار مهم است، ضبط صوتی مناسب که آن استاندارهای شنیداری مطلوب را داشته باشد، خیلی مهم است که در عین وضوح و شنیداری کلام، مستمع از فضای تلاوت لذت ببرد. اینها به نظرم نکاتی بوده که میتوان برای ترتیل استاندارد احصا کنیم.
با توجه به این شاخصهها، آیا قاریان کشور ما در ترتیلخوانی موفق بودهاند؟
معتقدم که تجربه خوبی کردهایم، اما هنوز در ترتیل به کمال نرسیدهایم و دچار نقصهایی هستیم که باید آنها را بشناسیم و روی آن کار کنیم که خیلی دامنه مفصلی دارد.
متاسفانه قاریان ما در عین حالی که خوب و افتخارآفرین هستند، اما در ارتباط با تلاوت قرآن به خصوص در سالهای اخیر فهم کاملی از قرآن ندارند و متاسفانه علل مختلف باعث شده که اینها تلاوت را در حد اجرای آهنگ و… تنزل بدهند، به همین جهت تلاوتها از حیث سیاقِ صحیح گفتار و حفظ صحیح کلمات و عبارات کم بهره هستند.
آهنگ، خیلی خوب اجرا میشود، اما این آهنگ انطباق صحیح با کلام و دچار لغزشهای زیادی است و این وضعیت نامناسب در ترتیل دو چندان است و عمده مشکل نیز به عدم آشنایی با قرآن و زبان قرآن برمیگردد.
یک قاری تکلیفش با یک آدم معمولی خیلی فرق داد، یک قاری حرفهای باید با زبان عربی در حد تکلم آشنا باشد و اینکه جایگاه حروف و معانی و نقش آنها را جمله بداند و با آهنگ جملات آشنا باشد.
ترتیل قاریان مصری مانند منشاوی، حصری و… را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا از استانداردهای لازم برای اینکه قاریان ما بتوانند از آنها تقلید کنند برخوردار هستند؟
ببینید، یک الگوی عربی خوب، مفید است، مخصوصا برای قاری ایرانی که متاسفانه با زبان قرآن هم درست آشنا نیست، الآن اندوختههای قاریان ما صرفا بر اساس استماع از قاریان مصری و این استماع و تقلید از چنین قاریانی، برای تثبیت ردیفهای صوتی و لحنی و برای آشنایی بیشتر با گویش، مفید است.
اندوختههای قاریان ما براساس استماع است، قاریان ما در دهههای قبل از این حیث با قاریان فعلی تفاوت دارند، چون غنیتر هستند، آن زمان یک نوار کاست بود و تمام تلاوت را در آن گوش میدادیم اما در حال حاضر قاریان ما متاسفانه با تقطیع کردن مقاطع یک مقام، فقط به آن قطعات گوش میکنند و به همان اکتفا میکنند که فرم لحنی را بگیرند، اما این فرم لحنی چقدر منطبق با سیاق گویشی کلام باشد با آن آشنا نیستند، یعنی اگر از برخی قاریان فعلی بپرسید که یک تلاوت یک ساعته مصطفی اسماعیل را چند بار گوش دادهاند، معلوم نیست جوابی داشته باشند، لذا اساس تقلید باید به صورت نهادینه در کل کشور ما تعریف شود.
معتقدم که کیفیت و روش آموزش در کشورهای عربی و سایر کشورها، مبتنی بر تقلید است و حتی قاریان خوب مصری هم مقلد بودهاند، بعد قاری ما یکسال به یک قاری گوش میکند، سال بعد منصرف میشود و همین مسأله موجب میشود که نوع ادا و لحن او هیچ هماهنگی با یکدیگر ندارند.
در کشور ما بسیاری از جلسات سنتی قرآن را داریم که در آنها به صورت ویژه به مباحث صوت و لحنی در حوزه قرائت تحقیق میپردازند، برای رشد ترتیل با استفاده از این جلسات چه پیشنهادی دارید؟
یکی از تحرکات خوب قرآنی که سالهای اخیر در شهرها و مناطق مختلف، خیلی گسترده شده ترتیلخوانی است که از طریق رسانه هم بدان پرداخته شده و امر مبارکی بوده، شاید پیش از این خیلی عنایت به این قضیه نداشتهایم، اما سالهای اخیر این تجربه مثبت روی داده، بنابر این حق و انصاف این است که ترتیلخوانی را به عنوان یک رشته مسلم در جلسات قرآنی در نظر بگیریم و بدان بپردازیم.
یک نکته این است که کلا جوانها دوست دارند قاری قرآن خوبی شوند، قرائت تحقیق که آهنگپردازی و… در آن نمود زیادی دارد، طبیعی است که گرایش بیشتر هم به همین سمت است، اما وقتی در این حوزه کار میکنند و استاد تشخیص میدهد که صوت قاری یا ذهن موسیقایی او خیلی به اصطلاح او را یاری نمیکند که بتواند به روش تحقیق موفقیتی کسب کند، میتوان او را به سمت ترتیلخوانی هدایت کرد. چه بسا بتواند مرتل موفقی شود، اما اگر ۱۰ سال هم روی تحقیق کار کند موفقی کسب نکند.
ما باید یک تعریف ویژه و برنامهریزی خاص روی این مسأله را برای اساتید و جلسات قرآن جا بیندازیم، ضمن اینکه در ترتیل خوانی خیلی کار درستی انجام نشده، ما یک حرکتی را شروع میکنیم، اما برای این که در ادامه چقدر موفق هستیم و تا نسلهای بعدی بتوانند به راحتی در آن ورود کنند، در این نوع برنامهریزی موفق نبودهایم و فقط به مسابقات بسنده کردهایم.
اخیرا شاهد رواج ترتیلهای موسوم به خلیجی هستیم، نظر شما در مورد این ترتیلها چیست؟
ترتیلهای خلیجی مربوط به کشورهای حاشیه خلیج فارس است که از حیث عربیت، اصل کشورهای عربی همین جا هستند و اصلیترین شاکله زبان عربی در همین جا است و نمیتوانیم خیلی با این روش مخالفت کنیم. با یک ذوق و فرهنگ موسیقایی خاص قرآن قرائت میشود و نمیتوانیم آن را نفی کنیم و باید بپذیریم که چنین سبکی در یکی از مناطق جغرافیایی جهان اسلام وجود دارد.
الآن نوع تلاوت مصریها با عراقیها تفاوت دارد، اینها از یک فرهنگی برخوردار هستند و آنها از فرهنگی دیگر، در این منطقه عربی که قرائت قرآن به سوی تحقیق رواج ندارد، روی ترتیل کار شده و به نتیجه رسیدهاند.
نوجوانان و جوانان هم گرایش خوبی به این نوع از ترتیل دارند، اما اگر بخواهیم با قواعد تجویدی و شاکله فصیح و استاندارد ترتیلخوانی اینها را مقایسه کنیم، چون عمده اینها در نمازهای تراویح خوانده شده و کیفیتهای ادا از استاندارها در بخشهای تجوید و وقف و ابتدا به دور است و با از این حیث با ترتیلهای قاریان مصری تفاوت دارد.
اگرچه اینها در استودیو هم ترتیل ضبط کردهاند، اما در کل باید روی استانداردسازی آنها فکر شود، مخالف نیستم که کسی از این الگوها استفاده کند، چه بسا خوب هم باشد، هر الگویی که بتواند یک نوجوان را از حیث موسیقی عربی و از حیث ادای عربی در اجرا او را در تلاوت قرآن به استاندارد برساند خوب است و قابلیت استفاده از آن وجود دارد و باید بپذیریم که چون ذوق نوجوانان و جوانان هم بدان گرایش دارد، لذا نمیتوانیم آنها را کنار بگذاریم، بلکه باید باشند و از آنها استفاده شود.
در عین حال بنده به هیچ وجه موافق استفاده و پخش ترتیلهای خلیجی از رسانه ملی نیستم و اگر بخواهیم کمک کنیم که شخصیت قاریان ایرانی شکل بگیرد باید رسانهها ذائقه شنیداری مردم را به سمت قاریان کشورمان سوق دهند.
برخی معتقدند که تعدادی از این مرتلان خلیجی وهابی هستند و به این دلیل نباید به ترتیل آنها گوش داد، نظر شما در این خصوص چیست؟
ببینید، در یادگیری علم روایت داریم که علم را حتی از دیار کفر هم میتوان آموخت، پس مرز جغرافیایی و عقیدتی در بحث یادگیری علم و هنر مطرح نیست و فرهنگها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، اگر تمام جهان عرب با ما مخالف باشند ما نباید سراغ قرآن برویم؟ چون برخی از فارسیزبانان معتقدند که تمام زوایای عربی را باید منفک کنیم، خب اخیرا هم قرآنهای فارسی چاپ شده بود و یکی از علل مخالفت با این کار این بود که نباید زبان قرآن را کنار بگذاریم و اصلیترین وظیفه ما صیانت از زبان قرآن با همه فصاحتها است.
رسانهها چقدر میتوانند در رسیدن به ترتیل ایدهآل نقشآفرینی داشته باشند؟
همیشه در بخش رسانه یاد فرمایش امام راحل(ره) میافتم که میفرمود صدا و سیما باید دانشگاه باشد، وقتی اسم دانشگاه میآید؛ یعنی محل آموزش و یادگیری، متاسفانه ما در بخش آموزش و نهادینه کردن آموزش به عنوان یکی از وظایف اصلی، دچار ضعف و سستی هستیم و بیشترین سرفصلهایی که باید رسانه بدان بپردازد، بحث آموزش است.
خیلی موافق نیستم که رسانه مسابقه برگزار کند، اگرچه مسابقات هم یک فرآیند آموزشی است، اما مسابقات را خیلی از نهادها برگزار میکند و رسانه نهایتا میتواند پخش کند، اما اصلیترین وظیفه رسانه آموزش است.
در بخش قرائت قرآن و … شیوههای مختلفی را میتوانیم برای گسترش امر آموزش مورد توجه قرار دهیم، مثلا همین جلسات قرآنی که خیلیها سراغ آن را میگیرند، اما در حق جلسات کم کاری شده، انعکاس جلسات نه صرفا به عنوان یک انعکاس خبری، بلکه به عنوان انعکاس آموزشی، صدا و سیما و رسانهها باید به دل جلسات بروند و آموزش را انعکاس دهند.
البته رادیو و شبکه قرآن در بخش آموزش، فعالیتهایی داشتهاند، اما باید این را تعمیم بدهند و یک مقدار از حیث شخصیتهایی که استفاده میکنند و شیوههای آموزشی، تنوع در آن ایجاد شود.
در پایان اگر نکتهای وجود دارد بفرمایید.
نکته اصلی اینکه، بنده به عنوان یک معلم قرآن عرض میکنم که همه ما به عنوان جامعه قرآنی موظف هستیم با حقیقت قرآن آشنا شویم، این یک شعار نیست، هرچقدر با حقیقت قرآن فاصله میگیریم دچار خطا و لغزش میشویم که موجب سرافکندگی جامعه قرآنی است.
یک عنصر قرآنی فعال، باید مجسمه یا نمونه زنده از آیات قرآنی باشد، این به یکباره نمیشود و باید تمرین کرد و یاد گرفت، این تذکر به خود و دوستان قرآن است و اگر اینطور شود خیلی از حاشیههایی که به وجود میآید، برطرف خواهد شد؛ چرا که جهانبینی صحیحتری از اتفاقات پیرامون خواهیم داشت.