معرفی تفسیر( تفسیر العیاشی)
نام کتاب: التفسیر( تفسیر العیاشی)
پدیدآور: عیاشى، محمد بن مسعود
تاریخ وفات پدیدآور: 320 ه. ق
محقق: رسولى، هاشم
موضوع: روایى شیعى
زبان: عربى
تعداد جلد: 2
ناشر: مکتبة العلمیة الاسلامیة
مکان چاپ: ایران- تهران
سال چاپ: 1380 ه. ق
نوبت چاپ: 1
ملاحظات: از ابتدا تا سوره کهف
سیّد هاشم رسولى محلّاتى
معرفى اجمالى
« سیّد هاشم رسولى محلّاتى»، از نویسندگان و مترجمین معاصر است که خود در شرح زندگانیش چنین مىگوید:« در رمضان سال در محلات متولد شدم. دوران کودکى تا دوازده سالگى را در محلّات سپرى کردم و تحصیلات ابتدایى را در آن جا نزد برادران مجد که هر دو معلّم بودند، فرا گرفتم. پس از آن به همراه مرحوم پدرم که از عالمان محلّات و از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائرى( ره) بود، به قم آمدم و تا کلاس ششم ابتدایى در مدرسه باقریّه که در جنوب مدرسه فیضیّه قرار داشت و تحت نظر مرحوم برقعى اداره مىشد، تحصیل کردم.
سپس در اثر تشویق مرحوم پدرش به تحصیل علوم اسلامى پرداختم. قسمتهاى زیادى از دو جلد شرح لمعه را نزد حضرات آیةاللّه شهید صدوقى و حجّة الاسلام شیخ اسداللّه نوراللّهى اصفهانى خواندم. قسمت عمده معالمالاصول را نیز نزد پدرم خواندم و بخشى از مطوّل را نزد آیةاللّه شهید مطهّرى فرا گرفتم و نیز قسمتهایى از قوانین را از آیةاللّه شیخ عبدالجواد اصفهانى و قسمتى از کفایهالاصول را از آیةاللّه مجاهدى تبریزى و قسمت دیگر آن را نزد حضرت آیةاللّه سیّد محمد باقر طباطبائى بروجردى بهره بردم. سپس در درس خارج فقه و اصول حضرت امام( ره) حاضر شدم و بیشترین استفاده درس خارج من، از ایشان بود؛ به طورى که اغلب درسهاى ایشان را مىنوشتم که الآن نسخههاى دستنویس آنها موجود است.
همچنین حدود هفت سال در درس خارج آیهاللّه بروجردى( ره) حاضر شدم. در این بین مدّتى در درس تفسیر مرحوم استاد علّامه طباطبائى هم حاضر شدم و به کمک جمعى از دوستان در استنساخ تفسیر المیزان نیز شرکت داشتم. همین مسئله سبب شد تا گاهگاهى برخى از مسائل پیچیده و غامض تفسیرى را در جلسات خصوصى از ایشان پرسیده، استفادههایى ببرم. تا سالى که امام( ره) به ترکیه تبعید شد، در جلسات درس فقه و اصول ایشان حضور مىیافتم و از آن پس در سال 1344 ش و پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، ناچار به تهران هجرت کردم و در محلّه درخونگاه تهران اقامت گزیدم و در مسجد امام صادق( ع) که تازه بنا شده بود، به اقامه نماز جماعت و بیان احکام الهى و تشکیل کلاسهاى درس براى برادران و خواهران و دانشجویان پرداختم. متأسّفانه این برنامهها با اینکه بسیار سودمند و مورد علاقه اهالى محلّ بود، بیش از حدود چهار ماه ادامه نداشت و با فوت پدرم پایان یافت. در این سالها، سفرهاى مکرّرى هم به کشور عراق داشتم و چند ماهى هم در نجف اشرف از درسهاى خارج آیةاللّه حکیم و آیةاللّه سیّد محمود شاهرودى و اساتید دیگر استفاده کردم.
پدرم سالها در محلّات و قم سکونت داشت. او ایّام تحصیل را در قم و ایّام تعطیل را در محلّات به ارشاد و تبلیغ مىپرداخت.
حدود سالهاى 1330 ش بود که جمعى از اهالى امامزاده قاسم شمیران خدمت آیةاللّه بروجردى آمده، درخواست اعزام عالمى به امامزاده شمیران کردند و اتّفاقاً پدرم نیز همان روز براى انجام کارى خدمت وى رفته بود و این تقارن موجب شد که مهاجرت به امامزاده قاسم شمیران به ایشان پیشنهاد شود که با اصرار آیةاللّه بروجردى و پس از استخاره، مرحوم پدرم موافقت کرد و سرانجام به تهران مهاجرت کرد و در امامزاده قاسم سکونت یافت. من نیز تا زمانى که در قم بودم، در ایّام تعطیل و بهخصوص در تابستان به جاى مرحوم پدرم به محلّات مىرفتم؛ امّا وقتى که حضرت امام( ره) را به ترکیه تبعید کردند، بنده نیز به سبب گرفتارىهاى داخلى و محدودیّتى که از سوى ساواک برایم فراهم شده بود، نتوانستم در قم بمانم و ناچار به تهران هجرت کردم و در مسجد امام صادق( ع)- واقع در محلّه درخونگاه- به اقامه نماز و نشر احکام مشغول شدم. هنوز برنامههاى تبلیغىام سر و سامانى نیافته بود که متأسّفانه فوت پدرم پیش آمد و این برنامه ناتمام ماند.
پس از فوت وى، اهالى امامزاده قاسم نزد آیةاللّه سیّد احمد خوانسارى( ره) رفتند و از ایشان خواستند که مرا به جاى پدرم به آن جا بفرستد. من نیز به سبب سرپرستى مادر و خواهرانم ناچار به پذیرش این پیشنهاد شدم و به همان برنامههایى که داشتم، ادامه دادم. قبل از پیروزى انقلاب، توفیق بسیارى در تألیف، ترجمه و سایر امور علمى داشتم؛ زیرا این جا محیطى آرام و بىسر و صدا است و براى تحقیقات علمى، مطالعه، تألیف و ترجمه جاى بسیار مناسبى است.
از همان سالهاى نخست تحصیل، علاقه وافرى به مطالعه حدیث، تفسیر و تاریخ داشتم و پیوسته در کنار درسهاى صرف، نحو، فقه، اصول و سایر درسها و نیز در اوقات فراغت، از مطالعه کتابهاى تاریخى، تفاسیر شیعه و سنّى و احادیث اهلبیت( ع) غافل نبودم و به همین دلیل، پیوسته در صدد تهیّه کتابهایى در این زمینهها بودم؛ ولى متأسّفانه همواره با این مشکلات مواجه بودم:
1- نداشتن بودجه کافى براى تهیّه کتاب
2- کمبود اینگونه کتابها در آن روزگار
3- وجود اغلاط فراوان و نامناسب بودن چاپهاى سنگى کتابهاى مورد نظر
به هر صورت، در اثر مراجعه به کتاب فروشىها و کتابخانههاى عمومى با برخى از کتاب شناسان و اساتید فنّ تصحیح و طبع کتاب آشنا شده و از کمکهاى فکرى آنان در راه رفع نیاز خود استفاده کردم».
وى در ادامه سخنان خود، به چگونگى شکلگیرى چاپخانه و شرکتى جهت چاپ کتب مذهبى اشاره کرده است که ذکر آن در این مقال ضرورتى ندارد.
آثار:
برخى از آثار ایشان به شرح زیر است:
زندگانى امام حسین( ع)، زندگانى امیرالمومنین( ع)، زندگانى حضرت فاطمه زهرا( س) و دختران آن حضرت، تاریخ اسلام: از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان، تصحیح اثبات الهداه شیخ حرعاملى( صاحب وسائل الشیعه) در هفت جلد، ترجمه مقاتل الطالبین، ترجمه مفاتیحالجنان محدث قمى، ترجمه قسمت آخر اصول کافى، ترجمه روضه کافى در جلد، تحقیق و بررسى تألیفات شیخ طوسى و شروح و تعلیقات آنها، ترجمه سیره ابنهشام در جلد، کیفر گناه، آداب معاشرت در اسلام، راه مبارزه با گناه، تاریخ انبیاء در جلد.
*عیاشى، محمد بن مسعود
محمد بن مسعود عیاشى
محمد بن مسعود بن محمد بن عیاشى سمرقندى کوفى، کنیهاش ابو النضر و معروف به« عیاشى»، فقیه بزرگوار و عالم وارستهاى است که در رشتههاى: فقه، ادب، حدیث و تفسیر تبحر فراوان داشته است.
او از اعیان علما و از اکابر فقهاى شیعه در عهد مرحوم ثقة الاسلام کلینى و استادِ کلینى بوده است.
در شاهراه سعادت
عیاشى در آغاز با توجه به محیط نشو و نماى خود که حدود سمرقند و بخارا بوده و اکثر ساکنان آن دیار از فقه اهل سنت پیروى مىکردند، پیرو مکتب فقهى اهل سنت بود، ولى در اثر مطالعه و ممارست در کتابهاى شیعه، توفیق نصیب او گردید و مکتب پر فیض فقه جعفرى را پذیرفت و تمامى تَرکه پدر را که بالغ بر سیصد هزار دینار بود در راه علم و نشر حدیث انفاق و خرج نمود.
گویند خانهاش همانند مسجد پر از جمعیت قارى، محدث، عالم، دانشجو و مفسر مىگردید.
در آن خانه یکى به تألیف، دیگرى به مقابله و جمعى به دست نویسى و جمعى به تعلیقه و حاشیه پردازى اشتغال مىورزیدند. او را دو گونه مجلس بود، یکى براى عوام و توده مردم و دیگرى براى خواص و دانشجویان علوم و معارف اسلامى.
گفتار صاحب ریحانة الأدب
مرحوم مدرس، صاحب ریحانه الأدب درباره وى مىنویسد:
« کشى، صاحب رجال معروف از شاگردان عیاشى بوده و از او روایت مىکند. او در علم و فضل و فهم و ادب و تبحر و تنوع علمى یکتاى زمان خود بوده است.
عیاشى در علم طب، نجوم، قیافه و فقه بیش از 200 جلد کتاب دارد که در الفهرست ابن ندیم بیش از 150 جلد از آنها ذکر شده است.
مهمترین تالیف او تفسیر اوست که در آن بر اساس اخبار و احادیث ائمه اطهار علیهم السلام مشى نموده است و بیشتر شبیه تفسیر فرات و تفسیر على بن ابراهیم مىباشد.»
گفتار صاحب الذریعه
علامه بزرگوار مرحوم آیة الله حاج آقا بزرگ تهرانى درباره او مىفرماید:
« صاحب تفسیر عیاشى بالغ بر 200 جلد کتاب در زمینههاى مختلف علوم اسلامى نگاشته است. او از مشایخ و اساتید روایت کشى، صاحب رجال معروف و از هم دورههاى ثقة الاسلام کلینى مىباشد و فرزندش جعفر از کتابهاى او روایت مىکند که یکى از آنها همین تفسیر موجود است.»
تألیفات
از جمله تألیفات وى مىتوان به این کتابها اشاره کرد:
1- کتاب التفسیر 2- المعاریض 3- کتاب الشعر 4- الأنبیاء و الأولیاء 5- سیرة أبی بکر 6- سیرة عمر 7- سیرة عثمان 8- مکة و الحرام 9- الصلوة 10- الطهارة 11- مختصر الصلوة 12- مختصر الحیض 13- الجنائز 14- مختصر الجنائز 15- المناسک 16- العالم و المتعلم 17- الدعوات 18- الزکاة 19- الأشربة 20- حد الشار الأضاحى
وفات
زرکلى، صاحب الأعلام تاریخ وفات او را 320 هجرى دانسته است.
کتاب التفسیر
معرفى اجمالى
« کتاب التفسیر»، به زبان عربى، نوشته ابو نصر محمد بن مسعود عیاشى، از تفسیرهاى کهن امامى، متعلق به عصر غیبت صغرا( 260- 329) است.
این کتاب، مشتمل بر تفسیر روایى قرآن از آغاز تا پایان سوره کهف است، اما بر اساس مطالبى که از این تفسیر در آثار دورههاى بعدى آمده، احتمالا در اصل، شامل تمامى قرآن بوده است. نوشته موجود ظاهرا اندکى پس از وفات مؤلف تدوین یافته است.
ساختار
کتاب، در دو جلد تنظیم شده است. از آغاز قرآن تا پایان سوره انعام، در جلد اول و از آغاز سوره اعراف تا آخر سوره کهف، در جلد دوم تفسیر شده است. در تفسیر عیاشى، جنبه روایى غالب است؛ با این حال، به دلیل توجه مؤلف به آیات الاحکام، ویژگى فقهى این تفسیر بیشتر از دیگر تفاسیر کهن امامیه، همچون تفسیر فرات کوفى و تفسیر على بن ابراهیم قمى است( براى نمونه: عیاشى، ج 1، ص 192، 238 و 248).
گزارش محتوا
عیاشى، نخست، در مقدمهاى کوتاه به ذکر احادیثى در فضیلت قرآن کریم، ترک روایت احادیث مخالف با قرآن، مطالب مذکور در قرآن و لزوم مراجعه به ائمه اطهار( ع) براى فهم و تفسیر قرآن، پرداخته است( همان، ج 1، ص 74- 97)، سپس آیاتى را تفسیر کرده که در آنها روایاتى از ائمه( ع) در باره اعتقادات و آموزههاى شیعى، بهویژه در فضایل اهل بیت( ع) و منقصت دشمنان ایشان رسیده است. بیشتر این روایات، از امام باقر و امام صادق( ع) نقل شده است. رجالشناسان امامى، با وجود ستودن عیاشى، گفتهاند که وى از افراد ضعیف روایت مىکرده است( نجاشى، ص 350، طوسى، ص 317- 320).
در تفسیر عیاشى، علاوه بر مطالب تفسیرى و فقهى، به مسائل کلامى نیز پرداخته شده است؛ مثلا عیاشى، در بحث از جبر و تفویض، روایاتى دال بر رد هر دو نظریه جبر و تفویض آورده و نظرى موافق با« امر بین أمرین» ارائه کرده است( ج 2، ص 140- 141).
عیاشى، روایاتى در باره فرقههاى شیعى و دیگر فرق، از جمله واقفیه و خوارج و عجلیه و قَدَریه، آورده است( همان، ج 2، ص 55، 104، 112، 124، 125 و 163. براى آگاهى از جنبههاى قصصى: همان، ج 1، ص 145- 149، ج 2، ص 154 و 155).
متن موجود تفسیر عیاشى، نوشتهاى مرسل است که در آن، اسناد احادیث ذکر نشده است و تدوین کننده، بنا بر گزارش خود وى اسناد را حذف کرده تا در فرصتى مناسب، این متن را نزد کسى که آن را به طریق سماع یا اجازه از مؤلف یا احتمالا از شاگردان وى به دست آورده، برخواند( همان، ج 1، ص 73. در باره انتقاد محمد باقر مجلسى از این کار: ج 1، ص 28).
حاکم حَسکانى، در« شواهد التنزیل»، از متن مسنَد تفسیر استفاده کرده است و گویا متن مسند تفسیر تا زمان ابن طاووس( متوفى 664)، در دست بوده است( ابن طاووس، ص 79).
از مقایسه روایات دال بر وقوع تحریف در قرآن کریم در تفسیر عیاشى با نسخه خطى قِرائات احمد بن محمد سَیارى، برمىآید که این اثر، منبع عیاشى در نقل روایات بوده است( براى نمونه: عسکرى، ج 3، ص 114، 115، 259، 262 و 264)؛ حال آنکه رجالشناسان امامى، روایات منقول از سیارى را بسیار ضعیف دانسته و در مسائل فقهى به آنها بىاعتنا بودهاند( خویى، ج 2، ص 282- 284).
بر اساس مطالب مشابه در تفسیر عیاشى و تفسیر على بن ابراهیم قمى، احتمالا این دو اثر، منابع مشترکى داشتهاند( براى نمونه: عیاشى، ج 1، ص 109- 113، 145- 149؛ قمى، ج 1، ص 36- 41، 55- 58)؛ از جمله تفسیر جابر بن یزید جُعفى( متوفى 128) که عیاشى روایات فراوانى از آن نقل کرده است.
تفسیر ابو الجارود، زیاد بن مُنذر نیز از منابع مشترک این دو بوده است، گو اینکه بخشهاى منقول از تفسیر مذکور، در دو اثر، همانند نیست و هر یک از آنها از بخشهاى مختلف آن، استفاده کردهاند. نصوص بر جا مانده از تفسیر عیاشى در« شواهد التنزیل»، حاکى از آن است که عیاشى، از برخى منابع تفسیرى اهل سنت نیز استفاده کرده است( براى نمونه: عیاشى، ج 3، ص 153، 163- 165).
از تفسیر عیاشى، نسخههاى خطى و چاپهاى مختلفى در دست است؛ از جمله چاپ هاشم رسولى محلاتى در 1340 ش( براى آگاهى بیشتر در باره مشخصات نسخهها و نیز منابع دیگر: بکائى، ج 6، ص 2352؛ سزگین، ج 1، جزء 1، ص 99).
بنیاد بعثت قم نیز این تفسیر را در 1379 ش/ 1421 ق، در قم چاپ کرده است. در تصحیح این چاپ، از تمام نسخههاى موجود استفاده نشده، اما در آن، 116 مورد از نصوص مفقود( که در دیگر متون امامى و غیر امامى نقل شدهاند)، گردآورى شده است که تفسیر کل قرآن را شامل مىشود. همچنین در این چاپ، اسنادها و طریق روایت عیاشى به افراد مختلف ذکر شده است.
منابع
1. ابن طاووس، سعد السعود[ نجف 1369/ 1950]، چاپ افست قم[ بىتا]؛
2. محمد حسن بکائى، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، تهران، 1374 ش؛
3. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربى، ج 1، جزء 1( نقله الى العربیة، محمود فهمى حجازى، ریاض 1403/ 1983)؛
4. محمد بن حسن طوسى، الفهرست، چاپ الویس اسپرنگر، هندوستان، 1271/ 1853، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد، 1351 ش؛
5. مرتضى عسکرى، القرآن الکریم و روایات المدرستین، تهران، 1378 ش؛
6. محمد بن مسعود عیاشى، التفسیر، قم 1421؛
7. على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمى، چاپ طیب موسوى جزایرى، نجف 1387، چاپ افست قم[ بىتا]؛
8. احمد بن على نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشیعة المشتهر برجال النجاشى، چاپ موسى شبیرى زنجانى، قم 1407.